اسپنتان

زیبارویان

معلم دوران دبستان که او را بسیار دوست داشتم ،آلزایمر گرفته است.در سرش توموری جا خوش کرده که هر لحظه او را به موت نزدیکتر می کند.سالهاست که به این نتیجه رسیده ام که معلمان مرگ راحت نخواهند داشت.هر چه مهربانتر و باسوادتر باشند عمر کوتاهتر و مرگ زجرآورتری خواهند داشت.یا حداقل در این دهکده حکم همین است.در سالهای کودکی،وقتی بیشتر آدمها مخالف سرسخت درس خواندن دختران بلوچ بودند.مادر خانم معلم به خانه مان آمده بود.رو به مادرم گفت"فلانی!مثل دیگران نادان نباش،بگذار دخترت تا جایی که در توان دارد ،درس بخواند.به تو که ضرر نمی رساند."نمی دانم مادرم چه در جواب گفت.ولی با همان سن کم تشخیص می دادم که آن زن با وجود بی سوادی مثل سایر زنان قبیله نیست.در او پختگی و ذکاوتی بود که در کمتر کسی دیده بودم.آن زن با آن چهره زیبا و صدای رسا،سالهاست که مرده است و از گور مردگان دیگر آوازی بلند نخواهد شد.

Espantan شنبه بیست و چهارم تیر ۱۴۰۲ 3:18
امکانات وبلاگ

آمارگیر وبلاگ

© اسپنتان