امید
در چندین کلاس پرجمعیتی که تدریس می کنم،تعداد انگشت شماری دانش آموز وجود دارد که واقعا علاقمند به درس و مدرسه باشند.بقیه انگار برای هدر دادن زمان و سرگرمی آمده باشند،در دنیایی دیگر سیر می کنند.گاه نوعی نا امیدی به آدم دست می دهد و گاه آدم با خود فکر می کند که"خب تو که درس خواندی به کجا رسیدی که آنها قرار است برسند؟"و بعد با خود می گویم"شاید به آن قله قاف که انتظار می رفت ،نرسیدم ولی بی هیچ هم نشدم"امروز دو شاگرد باهوش از مدرسه ای دیگر به خانه مان آمده بودند تا درس و نکته بیاموزند.نمی دانم چه کسی آدرس خانه ما را به آنها داده بود؟ولی به هر صورت آمده بودند.دخترها ساده و بدون آرایش بودند و موبایل دستشان نبود.کتابهایشان کهنه شده و معلوم بود که زیاد صفحه خورده اند.بدون اجبار و با شوق به مطالب گوش می کردند.در دل آنها را تحسین کردم و نمی دانم چرا امیدوار شدم؟