اسپنتان

سومین

این سومین زنی است که گرفته است.خانم جدیدش را برای آشنایی به خانه ما آورده است.در نگاه اول معلوم است که ترکیب پاکستان و ایران است.شاید هم معلوم نیست و ذهنم پیش زمینه حرفهای خاله زنکها را هنوز در جایی ذخیره کرده و به این نتیجه رسیده که آن زن چشم ریز و توپر ،دورگه است.به او خوشآمد می گویم.زن اول ،دوم یا سوم فرق نمی کند.مهم نسبتی است که آن مرد با مادر دارد و فامیل درجه یک مادر است.همین نسبت او را دور از چشمان تیزبین کرونا به خانه ما کشانده است.از آنها رسمی پذیرایی می کنم.دستان و سرانگشتان زن پر از نقشهای درهم حنا است.چهار انگشتر دستش کرده.برای لحظه ای آستین لباسش کنار می رود.النگوهایش با صدای جرینگی به هم می خورد و نمایان می شود.حدس آنکه طلا یا بدل است سخت است.بعد از پذیرایی کمی دورتر از زن و شوهر می نشینم.نمی دانم چرا در دل به آنها به چشم دو مجرم نگاه می کنم که دور از چشم دو زن قبلی به مهمانی آمده اند.دور ،دور زن جدید است.پیش از این دوران پادشاهی مورچه ای زن اول و دوم را هم دیده ام.نه کودک برای مردی که می خواهد ایلش را با فرزندآوری زیاد کند به دنیا آورده اند و وقتی از زایش باز ایستاده اند زنی تازه نفس جایشان را به راحتی گرفته بدون آنکه آب از آب تکان بخورد.

Espantan سه شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۹ 3:26
امکانات وبلاگ

آمارگیر وبلاگ

© اسپنتان