اسپنتان

روزه

هشتاد برگ از محاسن روزه خوانده ام اما در عمل به جواب عکس رسیده ام.اولین روزه است و کلیه درد امانم را بریده است.سرگیجه ها و بدخلقی هایش بماند.دیگری از درد معده نالان است و از شدت درد به خود می پیچد.ما در خود مچاله شده ایم و حوصله هیچ کس را نداریم.می گویم"اروپا که رفتم.روزه نمی گیرم"می خندد و می گوید"چرا تا اروپا بروی.همینجا هم می توانی روزه نگیری."به حرفش فکر می کنم.یاد چیزی می افتم. به روزهایی که پریود بوده ام و ادای روزه داران را در اورده ام.تکلیفی که دین از گردنم برداشته و من حفظ ظاهر كرده ام.چطور می توان در چنین سرزمینی روزه شکست و راست راست راه رفت?هیچ کس هم که حرفی نگوید خاله زنکهای دین شناس ترورمان می کنند.

Espantan سه شنبه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۸ 0:48
امکانات وبلاگ

آمارگیر وبلاگ

© اسپنتان