عطر بنزین
زنها و دختران جوان با طلا و جواهرات ،ناخن ها ی لاک و حنا زده به جشن تولد دختر ماهکان آمده بودند.من در دل آنها را با خودم مقایسه میکردم.نرده های خاکستری باغچه و تخت داخل حیاط از رنگ و لعاب افتاده بود.وسوسه شده بودم که آن سرتاپا خاکستری را آبی کنم.می توانستم از پسر رنگ کار ساجده بخواهم که آنها را برایم رنگ کند اما یک احساس قدیمی به رنگ و نقاشی وادارم کرده بود که خودم دست به کار شوم.رنگ و بنزین را دور از چشمان سرزنشگرها قاطی کرده و با قلم مو مخصوص رنگ آمیزی نرده ها را رنگ آبی زده بودم.در لابلای رنگ زدن های ناشیانه ام موزاییکهای حیاط را به گا داده بودم اما دلم خوش بود که نرده ها و تخت آبی شده اند.کار رنگ آمیزی را به نیمه کاره رها کرده ،ناخنها و پاهای آغشته به رنگ را به جای تینر با بنزین و شامپو بدن شسته عطر و کرم زده و به مهمانی تولد ماهکان رفته بودم.وقتی دختران جوان با لهجه ترکیبی فارسی،بلوچی صحبت میکردند و مدرکهای کارشناسی و ارشدشان را به رخ هم می کشیدند و با ناخنهای بلند و لاک زده شان بازی میکردند.من در این فکر بودم که اگر با قلم مو روی آبی نرده ها گلهای بنفش بکشم. ترکیب آبی و بنفش به هم می آیند یا نه؟زنها و دختران جوان با هم سخن میگفتند و بلند بلند می خندیدند و من در گلهای بنفش یا صورتی زمینه ی آبی کارم گیر افتاده بودم.