چهارمین
به آن درجه از فلاکت رسیده ام که وقتی به اتاق مادر می روم،باید ماسک بزنم.حق ندارم بیش از ساعتی،آنجا درنگ کنم.باید محیط را ترک کنم.مثل گلوله ای از ویروس می مانم که از مدرسه به درون خانه ای نظیف غلتیده ام.حقیقت مدرسه با آن دخمه های تاریک و شاگردان زیادش که از سروکول هم بالا می روند، چیز دیگری نیست.گویی آنقدر عقب مانده ایم که از جهان سوم هم گذر کرده و به چهارمین رسیده ایم.ترکیب دین،علم و تمدن هر روز هیبت هولناک خود را در رخسار دختربچه ای به رخ می کشد که دیگر ترسناک شده است.از پشت ویترین ماسکها و موهای پریشانشان،چشمانی هویداست که پیش از سخن گفتن ،حجم دروغ و دغلهایشان را آشکار می کند.گویی در این دو سال آموزش مجازی،فقط دروغ و تقلب آموخته اند.حتی در تفسیر تب و بیماری هایشان هم سعی در پنهان کاری دارند و معلم تاوان پس می دهد.