آشیل دنیا
مدتی قهر بودم.دردی دوا نشد.دنیا بر همان پاشنه چرخید که خودش می خواست.آشتی کردم و باز دنیا بر همان لنگ چموش خود می چرخد.قهرها و آشتی هایمان آب را از آب تکان نمی دهد.انگار نه انگار که اتفاقی افتاده و کسی رفته و دوباره بازگشته است.او می گوید"تو نرفته بودی بلکه فکر می کردی که رفته ای "او با حرفهایش دنیا را درس می دهد و خود در شم فلسفی خود درمانده است یا تظاهر به درمانده بودن می کند.نقش بازی کردن برای کارگردان آسان است.