آواز
سر موضوعی که می دانم حق با اوست سرم داد می کشد.با هوار کشیدن چیزی درست نمی شود یا کاری سامان نمی گیرد اما خشم او از روزگار خالی می شود.تلفن را که قطع می کند با خود می گویم"ای دخترک بیچاره!باور می کنی که دختر فلانی هستی همان که نمی خواست مگسی دورت پرواز کند؟آن همه ناز و نازکشت کجا رفت؟؟؟"سوالی پرسیده بودم که جوابش معلوم بود.پدر سالها بود که مرده بود و از گورها هیچ آوازی بلند نمی شود الا سکوت